مرحوم سید حیدر آملی در تفسیر المحیط الأعظم درباره امساک ظاهری و باطنی، مطلب مفصلی دارد که آن را ترجمه کرده و با هم مرور می کنیم: «امساک بر دو نوع است: یک قسم آن به ظاهر تعلق دارد و یک قسم به باطن. آن امساکی که مربوط به ظاهر است خود مشتمل بر چند امساک است:
امساک اول: آن است که زبان را از کلام بیهوده و آن چه مخالف رضای خداست و با اوامر و نواهی او مغایر است، باز دارد، چراکه خداوند تعالی به حضرت مریم جز به امساک در کلام امر نکرد و فرمود: (فقولی إنّی نذرت للرحمن صوماً فلن أکلّم الیوم إنسیّاً) [1]
پس بگو من نذرت کرده ام که برای خدا روزه بگیرم، پس با هیچ بشری امروز صحبت نمی کنم. و درستی آن چه گفتیم از این آیه نیز معلوم می شود: و هزّی الیک بجزع النخلة تساقط علیکِ رطباً جنیاً فکلی و اشربی و قرّی عیناً [2] (و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه ای بر تو فرو می ریزد، پس بخور و بنوش و چشمت را به این مولود تازه روشن دار)چراکه در این آیه، به اکل و شرب امر شده است و در آن آیه امر به سکوت از کلام اضافی شده است. پس شناختیم که بالاترین روزه ها، سکوت از کلام اضافی است و اگر چنین نبود، پیامبر نمی فرمود: «من صَمَت نجی» [3] (هرکس سکوت کرد، نجات یافت) و حکمت این گفتار آن است که سکوت ظاهری باعث گویایی باطن و گفتار بهشتی می شود و به همین سبب است که وقتی مریم از گفتار باز ایستاد، عیسی در گهواره به گفتار در آمد و ادعای خلافت خداوندی نمود و از همین جا سرّ گفتار رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) معلوم می شود که فرمود: «من أخلَص لله تعالی اربعین صباحاً، ظهرت ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه» [4] (هر کس چهل روز نسبت به خداوند اخلاص بورزد، چشمه های حکمت از قلبش بر زبانش جاری شود.) و فرمود: «اذا بلغ الکلام الی الله فامسکوا» [5] (وقتی سخن به خداوند رسید، دست نگه دارید) چراکه مراد آن است که از سخن گفتن به زبان و اشاره باز ایستید، چراکه زبان و اشاره قابلیت آن را ندارد و آن چه کلام قابلیت آن را ندارد، خبر دادن زبانی از آن نفعی نمی رساند و چه بسا که مضرّ است آن سان که همین امر درباره علوم ذوقی و معارف الهی جاری است و به همین سبب در موضع دیگری می فرماید: «من عَرَفَ الله کلّ لسانه»[6] (هر کس خدا را شناخت زبانش لکنت گرفت.) یعنی زبان از کلام درباره خداوند و عبارت پرداری درباره او لکنت گرفت، چراکه معرفت خدا به شهود و چشیدن است و لسان از سخن درباره او عاجز است. چنانکه آدمی وقتی عسل را شناخت و آن را چشید، از بیان شیرینی آن عاجز است.
و همچنین در حدیث است از امام کاظم علیه السلام که فرمود: «هل یکبّ الناس علی مناخرهم فی النار الا حصائد السنتهم» [7] (آیا چیزی غیر از سنگ ریزه های زبان، مردم را از بینی هایشان به سوی آتش می کشاند؟!) و سنگ ریزه های زبان معمولاً جز درباره کلام اضافی استعمال نمی شود.
و امیر مؤمنان فرمود: «من کثر کلامه، کثر خطؤه و من کثر خطؤه، قلّ حیائه و من قلّ حیائه، قل ورعه و من قلّ ورعه، مات قلبه و من مات قلبه، دخل النار» [8] (هر کس کلامش زیاد شد، خطایش زیاد می شود و هر کس خطایش زیاد شد، حیائش کم می شود و هر کس حیائش کم شد، تقوایش کم می شود، و هر کس تقوایش کم شد قلبش می میرد و هر کس قلبش مرد، داخل آتش می شود.)
و هر آنچه گفتیم در آیه شریفه (سوره النور )جمع می شود که فرمود: وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ ???? إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ ???? وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ ???? یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ????وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ????
ترجمه: «اگر فضل و رحمت الهی در دنیا و آخرت شامل شما نمی شد، به خاطر این گناهی که کردید عذاب سختی به شما می رسید!. به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید، و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید؛ و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است!. چرا هنگامی که آن را شنیدید نگفتید: «ما حق نداریم که به این سخن تکلّم کنیم؛ خداوندا منزّهی تو، این بهتان بزرگی است»؟!. خداوند شما را اندرز می دهد که هرگز چنین کاری را تکرار نکنید اگر ایمان دارید!. و خداوند آیات را برای شما بیان می کند و خدا دانا و حکیم است.»
به خدا قسم و باز به خدا قسم، اگر درباره آن چه در این باب نگاشتیم، نبود مگر همین آیات کافی بود که با قطعیت تمام از کلام زائد بپرهیزیم و از آن چه گوینده آن به آن علم ندارد دوری کنیم.
پس با توجه به آن چه آوردیم، هر آن کس که معتقد است که دو فرشته از جانب خداوند، خیر و شر او را ضبط می کنند، هرگز به قدر ضرورت سخن نمی گوید و به غیر از خیر، لب نمی گشاید و شاهد بر این مدعا، قول خداوند است که فرمود:اذ یتلقّی المتلقّیان عن الیمین و عن الشمال قعید[9]([به خاطر بیاورید] هنگامی راکه دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند، اعمال او را دریافت می کنند.) پس اگر آن چه را گفتیم شناختی، باید زبان خویش را حفظ کنی و از کلام زائد بپرهیزی، چراکه ضرر آن از نفعش بیشتر است و فسادش از فائده اش عظیم تر. و این در حالی است که درستی سخن ما را هم به سبب آیات و روایات و هم به سبب حکم عقل شناخته ای.
و اما امساک دوم:
عبارت است از چشم پوشیدن از مشاهده همه محرمات و همه آن چه خداوند از آن نهی کرده است. و چشم بستن بر حلال ها، مگر به قدر ضرورت. چرا که تقوا تنها در اجتناب از محرمات و منهیات نیست بلکه در اجتناب از حلال ها و مباح ها ـ جز به مقدار ضرورت ـ نیز می باشد و به همین معنی اشارت دارد که در قرآن می فرماید: ?قل للمؤمنین یغضّوا من ابصارهم و یحفظوا?[10](به مؤمنان بگو چشم های خویش را فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند.) چراکه فرو گرفتن چشم معمولاً با حفظ عفاف ملازمه دارد و این به آن سبب است که اگر آدمی چیزی را ندیده باشد به آن میل ندارد و نفس آدمی به طلب آن نخواهد بود. و این نکته ای است که هر عاقلی با مراجعه به وجدان خویش در می یابد. پس حفظ چشم عامل بسیار مهمی در حفظ عفاف است و در نوردیدن مرز عفاف ماده اصلی هر فساد و منبع همه شرور است.
و به همین جهت خداوند در سوره مؤمنین «حافظین فروج» را در زمره صالحین و خاشعین قرار داده است و می فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ??? الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ??? وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ??? وَالَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَاعِلُونَ ??? وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ??? إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ??? فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ ???
ترجمه: «مؤمنان رستگار شدند؛. آن ها که در نمازشان خشوع دارند؛ . و آن ها که از لغو و بیهودگی رویگردانند؛ . و آن ها که زکات را انجام می دهند؛ . و آن ها که دامان خود را (از آلوده شدن به بی عفتی) حفظ می کنند؛ . تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره گیری از آنان ملامت نمی شوند؛ . و کسانی که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرانند.»
امساک سوم:
جلوگیری از شنیدن آن چیزهایی است که خداوند شنیدن آن ها را بر او و بر همه بندگان حرام کرده است. همانند غیبت مسلمان و یا شنیدن موسیقی حرام و شنیدن سخن گمراهان و فاسقانی که باعث انحراف از طریق حق و صراط مستقیم می شوند. چنان که فرمود: ?و إذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیثٍ غیره[11] (هرگاه کسانی را دیدی که آیات ما را استهزاء می کنند، از آن ها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند.) و فرمود: ?و إذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه [12]? (و هرگاه سخن لغو و بیهوده می شنوند، از آن روی می گردانند.) و فرمود: ?إن السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا[13](گوش و چشم و قلب همه مسئولند.)